معنی اثاث خانه
فارسی به عربی
اثاث
حل جدول
فارسی به آلمانی
Möbel (pl)
عربی به فارسی
اثاثه , اثاث خانه , سامان , اسباب , وسایل , مبل
لغت نامه دهخدا
اثاث. [اَ] (ع اِ) رخت خانه و قماش خانه. (مؤید).
- اثاث البیت، رخت خانه. مبل.
|| همه ٔ مال (از شترو گوسپند و بنده و کالای خانه). کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و غیره. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء).متاع. کالا. (دستوراللغه). کاخال. سپار. ج، أئِثَّه، اُثُث. و بعضی گفته اند این کلمه جمعی است بی مفرد.
اثاث. [اِ] (ع ص، اِ) ج ِ اَث ّ و اثیث.
اثاث. [اَ] (ع مص) انبوه شدن (گیاه). (منتهی الارب). بسیار شدن. || کلان سرین شدن (زن). (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
لوازم خانه یا محل کار،
فرهنگ واژههای فارسی سره
کاچال
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جنس، کالا.
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابزار، اثاثیه، اسباب، رخت، سامان، عقار، کالا، لوازم، متاع
فرهنگ فارسی آزاد
اَثاثُ الْبَیْت، وسائل منزل، متاع و اسباب خانه،
معادل ابجد
1658